پسرم ...
عزیز مامان امروز عصر لبت پاره شد و من مردم و زنده شدم امشب شب یلداس و تو فقط 2 سالته و من اصلا تحمل ندارم که ببینم انقد اذیت شدی دایی بابک با وسواس زیاد کلی شهر رو گشت بهترین نخ بخیه رو برات پیدا کرد و حسابی گریه کردی و الان خوابی ...فک میکنم اصلا نتونم ناراحتی ات رو ببینم و الان هرچی نگات میکنم سیر نمیشم ...از خدا فقط سلامتت رو میخوام نفس مامان
نویسنده :
مامانی
21:09